جفنگیات روزانه



323

خدای مهربونم میدونم هر وقت بخوام غرغر و ناسپاسی کنم زبونم مثل بلبل میتابه ولی الان اومدم ساده تر از هر چیزی که هست بهت بگم واسه تمام داشته ها و نداشته هام شکرت واسه تموم وقتایی که انداختیم تو سختی، تنها کاری که ازم بر میومد جنگیدن و گریه کردن بود میجنگیدم ولی منگ بودم که چرا ، آخه واسه چی باید این اتفاق بیوفته ولی وقتی زمان از روی اون موضوع میگذشت میفهمیدم مثل کوره ی کوزه گری بود داشتی قویم میکردی داشتی واسه یه لول بالاتر آمادم میکردی.

321

دیروز یه عکس از میدون امام گذاشتم شبش دیدم سعید استوری گذاشت یه عکس از خودش! فکر کنم بار اول بود ازین جنگولک بازیا در میاورد:)) استوریشو دیدم هیچی نگفتم یه ربع بعد دیدم اونم از میدون امام عکس گذاشت! داشتم شاخ در میووردم قلبم میگفت خره این باتوئه میخواد صداتو دراره باهات حرف بزنه مغزم میگفت نه اینا همش احتماااله شاید اون اصن نفمید تو میدونی تصادفی رفته خلاصه که مخ مام باند پیچی شده از این کاراش دوستم میگف اخه اگه میخواستت چرا هیچی نمیگه؟ خو این گندیه که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

یک وبلاگ عالی برای ریپورتاژ وردپرس Shane Gerald آب نیست Francisco الکتروموتور تکفاز و سه فاز Randal دل پویا Chad دستگاه چاپ بنر